ایلیا خانیایلیا خانی، تا این لحظه: 16 سال و 11 روز سن داره

ایلیاخانی و اکنون آدلیا خانی

اوج فرشته ها... کاش خدا بودم و بازگشت تو بسویم بود.

بابای مهربونم؛ فرشته ای بود که در اول مهر ۱۳۹۵ به جمع فرشته های الهی پیوست. از پروازش سوختم. او بهترین بود. خیلی دلتنگشم...... غم بی پدری و غم تنهایی و بی کسی..... تابستان را داغ بستری شدنت کردی پاییز را سرد نبودنت... بازمستان بی پناه چی کنم ...؟                                       عمه و عمویم نیز قبل از بابا به جمع فرشته ها پیوستند تا به استقبال بابای مهربونم بیایند.               &...
23 آبان 1396

سوگند به قلم و .....

امروز با ارسال متن خاله سمانه به یکباره به یاد وبلاگ ایلیا جان افتادم . به نوشته ها و کلماتی که با عشق می نگاشتم. رمز عبور را فراموش کرده بودم .. چندین بار تکرار ..تا موفق به ورود شدم. و اولین صفحه متن نیمه تمامی بود که در چکنویس ذخیره شده بود. نوشته ای از روزهای ..... نوشته ای از خاطرات تولد فرشته ای دیگر بنام آدلیا ..... نوشته ای از پرکشیدن فرشته ای دیگر پدر مهربانم........ نوشته ای که نیمه در چک نویس رها شده بود. من نیز امروز رهایشان می کنم و از امروز می نویسم. امروز که ایلیا جان کلاس چهارم دبستان رشاد آقای دکتر معین و آدلیاجان با حاج خانوم در خانمان. امروز که مامان و مهدی در سفر زیارتی  کربلا هستن و احمد سرکار و من نی...
20 آبان 1396

نوروز 94

  نوروز 94 و استقبال از یه عید دیگه در زمانی که به استقبال سال جدید میرفتم ایلیاجان با سومین دندونش خداحافظی و با چهره بانمکی به استقبال سال جدید رفت و در فروردین 94 هم چهارمین دندونش خداحافظی و به استقبال جشن تولدش رفت به طور مختصر میتوان نوشت : فستیوال شستشوی قبل از سال جدید مختصر انجام شد چراکه بار شیشه داشتم و دست و پا بسته چهار روز اول عید که عید فاطمیه نامگذاری شده بود درگیر مراسم روضه خوانی و پخت و پخش دیگچه نذری مامان شدیم بعد هم که مامان و خانواده راهی سفر شدند و من و ایلیا و احمد ماندیم تا یک روز را با نوشتن دیکته شب و جمع و تفریق و یک روز را با نوشتن دوصفحه پیک بهاره سپری کنیم از میهمانی ها هم فقط خونه پد...
29 فروردين 1394

دل نوشته ای برای دخترم

روزنگاری از روزهایی که ننوشتم چراکه در چرا غرق بودم پنجشنبه 13 شهریور 93 خسته از حالات و بیماریهای اخیر درد های شدید معده و غیره با شک و تردید چک بی بی و نتیجه مثبت و مبهوت از چرا؟ شنبه 15 شهریور ویزیت دکتر و آزمایش در کلینیک حضرت رسول و نهایت دوشنبه 17 شهریور نتیجه HCG 1000 در کمال ناباوری و چرا؟ در بهت و نگرانی از اوضاع جسمی و روحی نزد دکتر نائبی رفتم که در کلامش وعده ای از زنده ماندن این میهمان ناخوانده نبود . با شرایط کاری سخت و وضعیت جسمانی سخت تر شامل خونریزی در  7/5/93 عمل کورتاژ  لغو شد به دلیل اینکه در سونو انجام شد ضربان قلب جنین زنده مشاهده شد  ( CRL 8W5d ) و حاصل آن ویار شدید و کاهش وزن تا سه کیل...
20 دی 1393