ایلیا خانیایلیا خانی، تا این لحظه: 16 سال و 24 روز سن داره

ایلیاخانی و اکنون آدلیا خانی

مهر و مهد

شهریورماه ایلیا در مهد نیکو ( چهارراه ارشاد ) ثبت نام کردم و خودم هم یک هفته خونه بودم و با هم می رفتیم و برمی گشتیم و ایلیا مهدش رو دوست داشت به همین خاطر برای سال تحصیلی جدید هم ثبت نامش کردم شنبه اول مهرماه 1391 با ایلیا رفتیم مهد و ایلیا جان در کلاس محبوبه جون ثبت نام شد. اما لباس فرمش آماده نبود . وقتی که آماده شد ازش عکس می گیرم و میزارم اینجا   ...
2 مهر 1391

آینده کودک ما

 کودکان وقتی با تشویق زندگی کنند - با اعتماد به نفس می شوند.  وقتی با خشونت زندگی می کنند - می آموزند که جنگجو باشند .  وقتی که با ترس زندگی می کنند - می آموزند که بزدل باشند.  وقتی با تمسخر زندگی می کنند - می آموزند که خجالتی باشند. اما اگر با شکیبایی زندگی کنند - بردباری را می آموزند. اگر با تشویق زندگی کنند - اعتماد و اطمینان را تجربه می کنند. اگر با تایید زندگی کنند - با هدف زندگی کردن را آموخته اند. اگر باصداقت زندگی کنند - حقیقت را درک می کنند. اگر باانصاف زندگی کنند - دفاع از حقوق را می آموزد. اگر با اطمینان زندگی کنند - اعتماد به خود و اعتماد به دیگران را می آموزند. ...
2 تير 1391

مهد جدید

بعداز تمام شدن آخرین تست ایلیا در موسسه خلاقیت و مهارتهای راه آینده نخبگان و پس از بیماری ایلیا به خاطر شرایط ایجاد شده در رفتن به مهد تصمیم گرفتم جهت یافتن راهکار مناسب به کلینیک توانمند سازی سروش مراجعه کنم . بعد از آن هم  ایلیا یک هفته میهمان مهد آینده سازان با مدیریت خانم نوشین شریف کاشانی بود. امروز صبح با ایلیا جهت ثبت نام قطعی رفتیم مهد آینده سازان و مبلغ یکصدهزار تومان هم جهت آموزش های ماه تیر پرداخت کردم .   ...
1 تير 1391

تعطیلات

شنبه 13 خرداد به همراه ایلیا و احمد رفتیم چناران برای کارهای عقب مانده مسکن گلبهار که هنوز هم تمام نشد در مسیر برگشت هم سری از خونه زدیم و ایلیا بعداز دیدن خونه گفت که اینجا خونه من و خانومم است شما و بابا فکری برای خودتون داشته باشید. بعدهم پدر و پسر ناهار میهمان من شدند یکشنبه 14 خرداد هم میهمانی مراسم روز پدر خونه مامان بود و ایلیا از صبح منتظر پیمان و پژمان بود و کلافه مان کرد. دوشنبه 15 خرداد هم میهمانی مراسم روز پدر خونه مامان احمد بود و ایلیا با ترنم و فرزین کلی بازی کرد. سه شنبه شب مورخ  16 خرداد هم به خاطر تولدم کلی کادو گرفتم . چهارشنبه 17 خرداد هم ایلیا مهد نرفت با هم اومدیم سرکار و دیدارها با خاله جونش تازه گر...
20 خرداد 1391

جشن فارغ التحصیل ایلیا

روز یکشنبه 7 خرداد 1391 ساعت 6 تا 10 شب مراسم جشن فارغ التحصیلی ایلیا در سالن سوم شعبان دانشجو 11 برگزار گردید . و در این برنامه چند سرود و دو تاتر برگزار گردید که ایلیا نقش خروس راننده را داشت و به گفته مربی اش انتخاب این نقش به خاطر صدای ایلیا جان بوده است . اینهم عکس فارغ التحصیلی ایلیا خانی   ...
8 خرداد 1391

هفته پرمشغله

شنبه 23/2 روز رن بود و مامان فریبا در امتحان عملی رانندگی قبول شد یکشنبه هم به مناسب ورود ریاست جمهور محل کارمان تعطیل بود و با ایلیا تو خونهئ بودیم و شب هم مهمانی مامان بود دوشنبه هم ایلیا تب شدید با سرفه های شدیدی داشت و نرفتم سرکار و بعداز ظهر بردمش دکتر امیریان که تشخیص داد تنگی نفس گرفته و باید اسپره استفاده کنه سه شنبه هم ایلیا حالش اصلا خوب نبود و نرفت مهد امروز چهارشنبه هم ایلیا کمی حالش بهتر شده و قول دادم عصر ببرمش پارک  پنجشنبه هم سمینار از ساعت ١٦ لغایت ٢٠ حضور داشتم و شام هم رفتیم مراسم سالگرد مادربزرگ احمد ...
27 ارديبهشت 1391

آرزوهایم برای ایلیا

  اول از همه برایت آرزومندم که عاشق شوی، و اگر هستی، کسی هم به تو عشق بورزد، و اگر اینگونه نیست، تنهائیت کوتاه باشد، و پس از تنهائیت، نفرت از کسی نیابی. آرزومندم که اینگونه پیش نیاید، اما اگر پیش آمد، بدانی چگونه به دور از ناامیدی زندگی کني. برایت همچنان آرزو دارم دوستانی داشته باشی، از جمله دوستان بد و ناپایدار، برخی نادوست، و برخی دوستدار که دست کم یکی در میانشان بی تردید مورد اعتمادت باشد. و چون زندگی بدین گونه است، برایت آرزومندم که دشمن نیز داشته باشی، نه کم و نه زیاد، درست به اندازه، تا گاهی باورهایت را مورد پرسش قرار دهد، که دست کم یکی از آنها اعتراضش به حق باشد، تا که زیاده به خودت غرّه نشوی. و نیز آرزومندم مفیدِ ...
15 ارديبهشت 1391