ایلیا خانیایلیا خانی، تا این لحظه: 16 سال و 17 روز سن داره

ایلیاخانی و اکنون آدلیا خانی

جشن سبزه ها پایان سال 93 دبستان علامه

روز یکشنبه 24 اسفند که روز پایانی تحصیلی 93 دبستان علامه به نوعی محسوب می شد کلیه برنامه کلاسی لغو شد و مختص شد به برگزاری جشن سبزه ها و استقبال بچه ها از سال جدید و آشنایی آنان با نیروی پلیس و کمک از پلیس که اگر در ایام تعطیلات مشکلی پیش آمد به پلیس مراجعه شود همچنین آشنایی با ماشین و وسایل پلیس . و آخرین حرف الفبا که در پایان سال 93 به دانش آموزان آموزش دادن  حرف صـ و ص بود که همین روز یکشنبه  آموزش و تمرین داده شد. نکته جالب در این روزهای پایان سال واسه ایلیاجان افتادن سومین دندان ایلیا در روز جمعه 22 اسفند بود که خیلی چهره بانمکی به این گل پسر در روزهای پایانی سال هدیه داده است .   ...
25 اسفند 1393

روزنگاری از روزهای پایانی سال 93

" روزهای پایان سال 93 را طی می کنیم با تمام سختیها و شادیهایش " ایلیا جان پسرم سال 93 سالی جذاب برات بود چراکه تجربه رفتن به مدرسه و یادگیری و آموزش را داشتی این جذابیت و پذیرش مدرسه از جانب تو برای ما هم جالب بود . خداراشکر می گویم که از همان روز اول مدرسه را پذیرفتی و مقاومت نکردی همچنین با راننده سرویس خو گرفتی و همیشه ابراز صمیمیت می کنی . خانم شاملو معلم خوبت را خیلی دوست داری بطوریکه حتی از این دوست داشتنت من و بابا سواستفاده کرده و درجهت پیشرفت درس و تحصیل از آن بهره برداری می کنیم . از خانم روحی کمک معلم کلاس هم خیلی الهام میگیری و خیلی از نکته های زندگی را از زبان خانم روحی بیان میکنی. به بهد...
14 اسفند 1393

اولین کارنامه درسی در زندگی پسری ( سال 93)

پسرم عسلم و عزیزترینم ؛ ایلیا جان شاید این کارنامه امروز برای تو فقط یک کاغذی بود که مامان از دیدنش خیلی خوشحال شد ولی از نگاه مامان این برگه هزاران امید و آرزو است، این برگه چنان برایم حساس بود که حتی استرس گرفتنش نتونست پاهایم را حرکت دهد و دریافت این کارنامه را به بابا سپردم و تا این برگه بیاد خونه در دلشوره مرده و زنده شدم . ( حسی بدون شرح ) هر روز بعد از کارم که می آمدم خانه پا به پا تو نوشتم و خواندم و خندیدم و غمگین شدم و هزاران چهره دیگر تا تو بنویسی آب و یادبگیری باباآب داد. و جمع کنی و الگو بسازی و .... میدانم باید توکل داشته باشم اما نمیدانم چرا تمام آینده تو را در این برگه و برگه های مشابه می بین...
8 بهمن 1393

دل نوشته ای برای دخترم

روزنگاری از روزهایی که ننوشتم چراکه در چرا غرق بودم پنجشنبه 13 شهریور 93 خسته از حالات و بیماریهای اخیر درد های شدید معده و غیره با شک و تردید چک بی بی و نتیجه مثبت و مبهوت از چرا؟ شنبه 15 شهریور ویزیت دکتر و آزمایش در کلینیک حضرت رسول و نهایت دوشنبه 17 شهریور نتیجه HCG 1000 در کمال ناباوری و چرا؟ در بهت و نگرانی از اوضاع جسمی و روحی نزد دکتر نائبی رفتم که در کلامش وعده ای از زنده ماندن این میهمان ناخوانده نبود . با شرایط کاری سخت و وضعیت جسمانی سخت تر شامل خونریزی در  7/5/93 عمل کورتاژ  لغو شد به دلیل اینکه در سونو انجام شد ضربان قلب جنین زنده مشاهده شد  ( CRL 8W5d ) و حاصل آن ویار شدید و کاهش وزن تا سه کیل...
20 دی 1393

جشن شکوفه ها مهرماه 93

دوشنبه 31 شهریور 93 جشن شکوفه ها بود و شکوفه ما هم تو این روز حضور داشت تا مسیر علم و دانش رو شروع کنه در دبستان علامه ایلیا مرد من تو این روز بدون هیچ بهونه آماده رفتن شد و از این جشن و رفتن به مدرسه استقبال کرد مهر 93 و جشن شکوفه ها به روایت تصویر یادش بخیر روز اول مدرسه ...
1 مهر 1393

تولد مرتضی جیگر عمه

سه شنبه 7 مرداد جشن تولد مرتضی جیگر عمه بود فعلا قسمت ما از عمه شدن همین یکدونه طلا و آقا شده عصرونه خونه دایی قاسم دور هم جمع شده و روز خیلی خوب و قشنگی رو گذراندیم و این هم دوتا عکس یادگاری مرتضی جان انشاااله جشن صدو یک سالگی ات در کنا ر عزیزانت با بهترین آرزوها     بهار - پارسا- مرتضی - فاطمه - ایلیا و پژمان و پیمان با حضور محمد امین و سلما که خارج از عکس هستند ...
8 تير 1393

یک سفر همین جوری

همین جوری و بدون برنامه تصمیم گرفتیم بریم شمال و آب و هوایی تازه کنیم . سه شنبه 6خرداد 93 ساعت 11 ظهر به سمت بابلسر حرکت کردیم و ساعت 11 شب در یکی از سوئیت های متل ویلاخزر اقامت داشتیم روز بعد هم رفتیم جنگل چمستان و آب گرم فاروج که همین جوری لاستیک ماشین ترکید و زاپاس پیچ نداشت و ... و خلاصه تا عصر زمان را برای درست شدن ماشین هدر دادیم اما خوش گذشت . پنجشنبه هم دیگه نخواستیم زیاد دور بریم تا جنگل نور رفتیم و بعداز صرف نهار امدیم کنار ساحل و قایق سواری و خوشگذرانی . و نهم هم که روز جمعه بود برگشتیم خونه تا واسه شنبه و کار و مشغله آماده باشیم . و این هم روایت این سفر خیلی کوتاه به تصویر     ...
10 خرداد 1393